اين درگيري مرگبار ساعت22 دوشنبهشب در جنوب تهران رخ داد و مأموران كلانتري159 بيسيم براي بررسي موضوع در محل حاضر شدند. قرباني پسر 24سالهاي بود كه با يك ضربه چاقو به قتل رسيده بود.
بهگفته شاهدان، عامل جنايت يكي از ساكنان محل بوده كه پس از قتل، فرار كرده بود. در چنين شرايطي گزارش اين قتل در اختيار قاضي ايلخاني بازپرس جنايي تهران قرار گرفت و او در صحنه جنايت حضور يافت. وقتي هويت متهم فراري مشخص شد، قاضي جنايي به همراه تيم تجسس راهي محل زندگي او شد اما پسر نوجوان فرار كرده و از ترسش به خانه نرفته بود. تيم جنايي در تجسسهاي شبانه به خانه چند نفر از دوستان قاتل كه احتمال ميدادند وي در آنجا مخفي شده باشد رفتند تا اينكه سرانجام او را پيدا كردند. متهم با ديدن مأموران از ترس به پشتبام خانه دوستش فرار كرد اما در نهايت توسط كارآگاهان دستگير شد.
متهم ديروز براي انجام تحقيقات به شعبه هشتم دادسراي امور جنايي تهران منتقل شد و به ارتكاب جنايت اعتراف كرد. از آنجا كه سن او زير 18سال است، قاضي جنايي پرونده را به دادسراي اطفال فرستاد اما پيش از آن متهم در گفتوگو با همشهري به بيان جزئيات حادثه پرداخت.
- چند سال داري؟
متولد 78هستم. هفده سالهام.
- انگيزهات از جنايت چه بود؟
من نميخواستم كسي را بكشم. باور كنيد از شدت عصبانيت به سراغش رفتم تا به او تذكر بدهم كه مزاحم خواهرم نشود. او 3بار جلوي خواهر 15سالهام را در راه مدرسه گرفته بود و ميخواست شماره او را بگيرد. خواهر من اصلا موبايل ندارد و بارها از او خواسته بود مزاحمش نشود اما مقتول دست بردار نبود. من از بچههاي محل شنيدم كه او مزاحم خواهرم ميشود. 2بار به او تذكر دادم و حتي با هم دست به يقه شديم. بهخاطر هيكل درشتي كه داشت همه در محل از او حساب ميبردند. بارها از او كتك خوردم و آن شب هم اصلا نميخواستم او را بكشم اما همهچيز در يك لحظه اتفاق افتاد.
- از شب حادثه بگو؟
آن شب از سركار به خانه برگشتم و ديدم خواهرم بهشدت ناراحت است. وقتي از او پرسيدم چه شده؟ گفت باز مقتول برايش مزاحمت ايجاد كرده است. او تنها خواهر من است و پدرم هم بهدليل اعتياد و مريضياش حال و روز خوبي ندارد. من بچه بزرگ خانواده هستم. اين را كه شنيدم عصبي شدم.
از خانه بيرون رفتم و با دوستم در پارك مقداري مشروب خوردم. پس از آن به سراغ مقتول رفتم كه سركوچه با دوستانش ايستاده بود. به او گفتم چرا مزاحم خواهرم شدي و باز همان حرفهاي قبلي را تكرار كرد و گفت همه از او حساب ميبرند و او به هرچه ميخواهد ميرسد.
باهم دست به يقه شديم. دوستش هم يك چاقو دستش بود كه در يك لحظه چاقو را از دستش كشيدم و دست دوستش بهشدت زخمي شد. همان لحظه مقتول مرا روي زمين انداخت و شروع كرد به كتك زدن من. در آن لحظه براي اينكه از دست او خلاص شوم ضربهاي به كتفش زدم و بعد فرار كردم. اصلا نميخواستم او را به قتل برسانم.
(با گريه) من فكر نميكردم با آن يك ضربه زندگيش تمام ميشود. امروز صبح در اداره آگاهي متوجه شدم كه فوت شده و حالا من در برابر اتهام قتل قرار گرفتهام و شنيدهام كه مادرم از وقتي متوجه شده دارد دق ميكند.
- بعد از قتل چه كردي؟
به خانه دوستم رفتم تا با او قليان بكشم. حتي ماجراي درگيري را هم به او نگفتم تا اينكه ناگهان پليس رسيد و من از ترسم به پشتبام فرار كردم تا اينكه گير افتادم.
- سابقه داري؟
2سال پيش به اتهام آزار و اذيت پسري دستگير شدم و 2ماه در كانون اصلاح و تربيت زنداني بودم اما پس از بررسيها مشخص شد كه بيگناهم و آزادم كردند.
نظر شما